علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

گوشی لمسی

ساره و علی عزیز اینها که توی عکس هست گوشی های لمسی هست😊باهاش حرق می زنید.هر روز هم مهمون دعوت میکنید.تمام شخصیت های کارتون ها را.فیلم میگیرید . ...
5 آذر 1399

آشپزی بابا

مهر ماه 99 روزی که من (مامان)مراقب بودم . این گوشت خورشتی ریز شده و سیب زمینیه .با ابداع باباجان روش پنیر پیتزا ریخته شده .واقعا عالی و خوشمزه بود .ساره عزیزم هم تزیینش کرده .بچه ها کیف کرده بودن که بابا پیتزا پخته .😍 ...
4 آذر 1399

همه عنوان ها خلاصه در وجود شما

عصر دوشنبه  (99/9/3)آبجی ساره داشت مشق می نوشت .اومدی کنارش نشستی و با خط کش کار می کردی .(مثل آبجی )دوربین را که آوردم دستت را زیر چونه گذاشتی و به کامپیوتر نگاه می کردی .با وجود کرونا ومدرسه مجازی زود وارد عالم بزرگتر ها شدی .متاسفانه . 99/9/3حواسم نبود مدادشمعی ها را از دستت گذاشتم رو اپن .چون دیوارها را پر از مداد شمعی کردی .آخر شب اومدی روی اپن و این اثر را خلق کردی . اگه اینجا گازت نگیرم چکار کنم .❤️😍این دست و پای کوچولو را ببین ..................الهی فدای هر سه تاتون . ...
4 آذر 1399

دخترونه

 ساره عزیز و مهربونم .دختر که داشته باشی خوشبختی .به ساره گفتم برای بسته سبزی روی یه برگه بنویس اسفناج . تا بزنم رو پاکت . وقتی اومد روی کاغذ برام قلب هم کشیده بود ❤️💚کلا دوست داره تو بسته بندی سبزی کمک کنه .(علی هم همینطور 😉صاف کردن بسته را دوست دارن و برچسب زدن .) (آبان 1399)نور روی پاکت خورده مشخص نیست . ...
4 آذر 1399

بدون شرح

ساره عزیزم التماس دعا " نماز می خونی و کنارت داداش ها هم میخونن .مدام با علی بحث می کنی که چرا نشسته نماز می خونی ؟چرا بلد نیستی ؟حمد را بخون .رکوع چیه و ....و روزها را میشماری و میگی " چند روز دیگه بدبخت میشم " من بهت میگم چند روز دیگه خوشبخت تر میشی و تو میگی حجاب باید داشته باشم و همه نماز ها را بخونم و سختتر از همه روزه گرفتن هست .بابا هم یه کم از این حرفت ناراحت شد و گفت :"ساره جون اگر فکر می کنی بدبخت میشی نماز نخون ."و چند روزه که دیگه این حرف را نزدی .آرامشت را موقع نماز خوندن دوست دارم و اینکه خودت رفتی این چادر و مقنعه را برداشتی . ❤️🦋 ...
3 آذر 1399

یه عصر(99/9/2)

اولش علی کاردستی قبلیش را برداشت واون را پر از نوشته علی کرد .و بعد گفت میخام یه کاردستی جدید درست کنم. مخلصتم پسر گلم . داداش مسیح هم باهاش کاردستی درست کرد.(بعد دیدم خود مسیح خرابش کرده بود.) بعد علی شروع کرد که عدد های انگلیسی را تمرین کنه چون ابجی داشت با کامپیوتر مشق مینوشت اجازه ندادکه عدد ها را از اونجا بنویسه .علی هم از روی ساعت دیواری نوشت.😘😘 . آبجی هم داشت مشق مینوشت و چون نماز خونده بود روسری اش را هنوز پوشیده .❤️❤️ الهی دورت بگردم .میدونی که خوشحالم به خاطر وجودت بعد دادش مسیح هم نقاشی کشید . الهی قربون  اون دستای کوچولوت بشه مادر . من عاشق 😍😍وقتهایی هستم که شما دو تا با هم به جای گ...
3 آذر 1399

کارهای مدرسه مجازی(کرونا)

ساره عزیز و مهربان نمیدونم تربیت من اشکال داره یا مشکل چیز دیگه ای هست.گاهی برای انجام کاردستی و یا کشیدن نقاشی و یا حتی تکلیف ها گریه میکنی و مدام از کلمه نمیتونم٬ من خنگم استفاده میکنی.حتی داداش علی هم از شما یاد گرفته و گاهی میگه من خنگ و خلم😁اما نقاشی هایی که کشیدی را ببین👎 این نقاشی مال روز(99/7/7دوشنبه)است .با دایره باید این شکل ها را می کشیدی.              این ماهی را با شکل دست کشیدی برای زنگ هنر (99/7/14).همون موقع داداش علی هم با کمک من اون شکل ها را کشید .                                      ...
2 آذر 1399

کتاب خوندن

مسیح عزیزم ،علاقه به این کتاب داری.مدام از کتابخونه برش میداری ٬ ورق میزنی و جالب اینکه پارش نمیکنی😆😪اصلا هم عکس رنگی نداره.اما نمیدونم چرا به قول داداش علی شده کتاب مورد علاقه ات.با یه جدیت هم بهش نگاه می کنی و ورقش می زنی که انگار سالهاست با کتاب آشنایی . ...
2 آذر 1399